حقوق خصوصی
مهدی شهابی
چکیده
اندیشة لوئی لوفور را باید نماد تعامل متافیزیک و واقعیت دانست؛ دوگانهای که در لسان لوفور، تعبیر دیگری، یعنی حقوق طبیعی و حقوق نوعی را پیدا میکند. حقوق طبیعی لوفور اعتبار خود را از عقلانیت سنتی که مبتنی بر حکمت خالده است، أخذ کرده است؛ عقلانیتی که میتوان اشراق روحانی یا معنوی را ذاتی آن دانست. بنابراین، اشراق لوفور را نباید ...
بیشتر
اندیشة لوئی لوفور را باید نماد تعامل متافیزیک و واقعیت دانست؛ دوگانهای که در لسان لوفور، تعبیر دیگری، یعنی حقوق طبیعی و حقوق نوعی را پیدا میکند. حقوق طبیعی لوفور اعتبار خود را از عقلانیت سنتی که مبتنی بر حکمت خالده است، أخذ کرده است؛ عقلانیتی که میتوان اشراق روحانی یا معنوی را ذاتی آن دانست. بنابراین، اشراق لوفور را نباید بهمانند اشراق فیلسوفانی چون پترازیسکی و ژنی، اشراقی تجربی تلقی کرد. اما، حقوق نوعی لوفور، نماد تجربهای تکاملی است و ازاینمنظر، باید مبنای آن را در طبیعت اشیای ارسطویی جستوجو کرد. بهنظر میرسد این حقوق نوعی، کارکرد عینی کردن یا آبژکتیو کردن عقلانیت سنتی را، در تفکر حقوقی لوفور، ایفاء میکند. باوجوداین، میدانیم که سنتگرایانی چون گنون، گذار از فقه کاتولیک به پروتستانیسم را، بهمعنای عبور از عقلانیت سنتی تلقی میکنند و بنابراین و بهطریقاولی، جایگاهی برای طبیعت اشیاء، جهت تعامل و سنتز با عقلانیت سنتی قائل نمیشوند. پرسش این است که چگونه لوفور باوجود تأکید بر عقلانیت سنتی، به تعامل پیشگفته میاندیشد و این تعامل را چگونه محقق میگرداند؟ بهنظر میرسد دستاورد لوفور از این تأکید، چیزی جز جلوگیری از تحمیل سیر قهقرایی در روند پیشرفت تکاملی حقوق در ساختار اجتماعی نیست